حبیب سماعی

حبیب سماعی

حبیب سماعی (زادهٔ ۱۲۸۴ – درگذشتهٔ ۲۰ تیر ۱۳۲۵)، موسیقی‌دان و نوازندهٔ سنتور اهل ایران بود. از او به عنوان «پدر سنتورنوازی معاصر ایران» یاد شده‌است.

زندگی هنری

حبیب سماعی در سال ۱۲۸۴ خورشیدی در تهران متولد شد. پدرش حبیب سماع حضور، نوازندهٔ سرشناسِ دوران قاجار بود و پسرش، حبیب را از سن ۴ سالگی با موسیقی آشنا کرد. حبیب سماعیِ خردسال در این زمان، همراه با سنتورنوازی پدر، تمبک می‌نواخت و به دلیل جثهٔ کوچکش، ساز را روی بالش می‌گذاشت و پدر را همراهی می‌کرد. پس از ۶ سالگی، سماع حضور به آموزش سنتورِ پسرش پرداخت. روح‌الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، در بخشی خاطرهٔ خود از نخستین دیدارش با سماع حضور و فرزندِ خُردسالش حبیب سماعی، چنین نگاشته‌است:

«ذکر کلمهٔ «سرور»، موجب انبساط سماع حضور شد و به یاد استادش افتاد… گفت آری استاد من محمدصادق خان سرورالملک بود که او را رئیس می‌گفتند زیرا در میان نوازندگانِ دربار ناصرالدین شاه همه او را به استادی و ریاست قبول داشتند. آبدارباشی که موقع را مناسب دید گفت برای شادی روحِ آن مرحوم که استادی مانند شما پرورانده‌است امشب ما را از نغماتِ زیبای سنتور خود بهره‌مند کنید. سماع حضور مثل کسی که حالت جذبه‌ای یافته باشد بی تأمل حوله‌ای روی سنتور کشید و مضراب‌ها را به دست گرفت و شروع به نواختن کرد. هنوز چند مضراب بیشتر نزده بود که به پسرش اشاره کرد، ضرب را بردارد و با او همراهی کند. حبیب کوچک تمبک را به بغل گرفت و نرم نرمک با انگشتان ظریف خود بنواخت. دیگر صدائی جز ضربات مضراب استاد و پشتیبانی ضرب شنیده نمی‌شد…»

صدای سنتور حبیب سماعی در ۱۰ سالگی مورد تأیید و تحسینِ هنرمندانی نظیر: نایب اسدالله و آقا حسینقلی قرار گرفت. پس از آن، مدتی به «مدرسهٔ موزیک» به سرپرستی سالار معزز وارد شد و به تحصیل موسیقی پرداخت و با نت و تئوری موسیقی آشنا شد اما از این آموخته‌ها برای ثبتِ آثار خود بهره نبرد و به روش «سینه به سینه» هنرش را ادامه داد.

جوانی

سماع حضور در اواخر زندگی‌اش به همراه خانواده به شهر مشهد مهاجرت کرد، به همین سبب سنتورنوازی حبیب در مشهد نیز شهرت یافت. پس از مدتی به دلیل علاقه‌اش به لباس نظام، به خدمت ارتش درآمد و تا پایان زندگی خدمت نظام را ترک نکرد.

حبیب سماعی پس از درگذشت پدرش به تهران بازگشت و با راهنمایی دوستِ هنرمند خود ابوالحسن صبا، کلاس سنتور خود را افتتاح نمود. شاگردان اندکی نظیر: قباد ظفر، مرتضی عبدالرسولی، نورعلی برومند و داریوش صفوت با جدیت آموزش‌های او را دنبال کردند. حبیب سماعی در این مورد گفته بود:

«فقط مهندس قباد ظفر، مرتضی عبدالرسولی و نورعلی برومند شاگردان واقعی من هستند که حوصله به خرج می‌دهند و ابراز علاقه می‌نمایند، وگرنه دیگران فقط هوس نواختنِ سنتور دارند و جز مدت کوتاهی با من کار نمی‌کند و هنوز چیزی فرا نگرفته، مجلس درس را ترک می‌گویند»

حبیب سماعی که با نام «سماعی» معرفی می‌شد و تنها شاگردِ یکی از آخرین نوازندگان سنتور (سماع حضور) بود، در سال ۱۳۱۹ پس از افتتاح مرکز پخش فرستندهٔ تهران، از نخستین نوازندگانی بود که در رادیو به نوازندگی پرداخت. از این زمان به بعد عموم مردم او و هنرش را شناختند. در این هنگام مسئولانِ ادارهٔ موسیقی کشور و روح‌الله خالقی که معاونت ادارهٔ موسیقی را بر عهده داشت، تلاش کردند تا وی را از مقامِ افسری ارتش به وزارت فرهنگ، با سِمتِ هنرآموزِ سنتور منتقل نمایند. سماعی در ابتدا با این امر موافقت نمود و به تربیت شاگردانی در ادارهٔ موسیقی کشور پرداخت اما به دلیل علاقه به لباسِ افسری، پس از مدت کوتاهی پشیمان شد، به ارتش بازگشت و به وزارت جنگ منتقل شد.

او در سال ۱۳۲۲ از جمله هنرمندانی بود که به عنوان عضو مؤسس، به انجمن موسیقی ملی وارد شد و به همراهی هنرمندانِ دیگر، کنسرتهایی برگزار کرد. از دیگر شاگردان او می‌توان به ابوالحسن صبا، مهدی ناظمی و طلیعه کامران اشاره نمود.

زندگی شخصی

حبیب سماعی رابطه‌ای عاشقانه با پروانه خوانندهٔ آن زمان داشته و این عشق، در نواخته‌های او تأثیرگذار بوده‌است. روح‌الله خالقی، از پنج صفحه به جا مانده از پروانه و حبیب یاد می‌کند که هنوز پس از هفتاد سال که از عمرشان می‌گذرد، سخت تأثیرگذار است. «مرگ نابهنگام و جانگداز پروانه بازار این صفحات را گرم‌تر کرد.»

مدتی بعد، مرگ نابهنگام کودک خردسالی که از دومین ازدواج خود داشت، وضعیت روحی او را آشفته‌تر نمود. روح‌الله خالقی در این باره گفته‌است: «مزاج او روز به روز ضعیف‌تر می‌شد، چنان‌که بیش از چند کیلو پوست و استخوان نداشت»

بیماری و درگذشت

حبیب سماعی در بهمن سال ۱۳۲۴ در اثر سرماخوردگی به ذات‌الریه مبتلا شد و به بستر بیماری افتاد. یکی از پزشکان گفته بود: «سماعی یک عضو سالم در بدن ندارد و تا آن جا که ممکن بوده در حق خود دشمنی کرده‌ است.»

سرانجام حبیب سماعی در ۲۰ تیر سال ۱۳۲۵، در ۴۱ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.