محسن راسخ

محسن راسخ

محسن راسخ در تهران متولد شد و دوران کودکی را همراه سه خواهر کوچکتر از خود سپری نمود زندگی وی از طفولیت با مشکلاتی توام بود زیرا پدر او که با ساختن سنتور در منزل در کارگاهی کوچک مشغول بود و روزگار سپری میکرد هنوز بیش از 10 بهار از سن فرزند خود محسن نگذشته بود که در خیابان بر اثر تصادف با اتومبیل جان خود را از دست داد و سرپرستی خانواده به عهده این طفل 10 ساله قرار گرفت. آری محسن راسخ بیش از 10 سال نداشت که در یک کارگاه تجاری مشغول کار شد همچنین استاد محسن راسخ مدرک درجه 1 را در ساز گرفته اند. او میگوید:
پس از سه ماه از کار کردن من در این کارگاه کوچک تجاری میگذشت شروع به تحصیل در کلاس شبانه نمودم و پس از چندی چون از صدای سازها به خصوص ویولن خوشم میآمد ویولن کهنه و شکستهای به بهای 50 تومان خریدم و در کارگاه نجاری که کار میکردم آن را تعمیر نمودم و روزها در ساعات استراحت از کار برای خود مینواختم تا این که توسط یک نفر از دوستانم که با نواختن سنتور آشنایی داشت به کلاس ملک واقع در دروازه دولت رفتم و
در کلاس ایشان مشغول فراگیری موسیقی و نواختن ویولی گردیدم.
روزها و هفته ها یکی پس از دیگری سپری میشد و من زیر نظر آقای اسدالله ملک با رموز موسیقی ایرانی و ردیفهای آن آشنا میگردیدم تا اینکه روزی در کارگاه نجاری که کار میکردم به فکرم رسید که یک ویولن بسازم ابتدا دور از دید استادکار خود ویولن کهنه را از هم باز کردم و آن را الگوی خویش قرار دادم و یک ویولن از روی آن برای خود پس از روزها و هفتهها مرارت و زحمت ساختم ولی چون کسی مرا راهنمایی نکرد نتوانستم ساز خوبی بسازم، لذا سازی که خواستم بسیار بدصدا و گوشخراش از کار درآمد ولی من مأيوس نشدم و تصمیم گرفتم دوباره ساز دیگری بسازم و این کار را هم شروع نمودم ولی چون استادکارم و در واقع صاحب کارگاه به این کار راضی نبود عدر مرا خواست و مرا از کارگاه خویش اخراج نمود من پس از مدتی بیکاری دوباره در کارگاه تجاری دیگری مشغول کار شدم و مجدداً ساخت ویولن را دور از چشم صاحب کارگاه در ساعات ،بنکاری پس از خاتمه کار روزانهام ساختم و تمرین ویولن را شروع نمودم که دوباره دچار همان مشکل گردیدم و صاحب کارگاه با این کار من مخالفت کرد و من را اخراج نمود و ناچاراً در منزل که از پدربزرگ به ارت به ما رسیده بود اقدام به ساختن ویولن و سنتور کردم که تقریباً در اینجا حدود پنجاه درصد موفقیت نصیبم گردیده
بود و از این زمان به بعد در هر سازی که میساختم سعی میکردم که نقص کمتری داشته باشد. در سال 1352 تصمیم گرفتم که ساز «قانون» را هم بسازم، لذا شروع به ساختن این ساز کردم و چند سالی که در این حرفه به فعالیت مشغول بودم روزی توسط آقای حسن سعیدیان قهرمان کشتی که از آشنایانمان هستند به آقای استاد ابراهیم قنبری معرفی شدم و ایشان بدون هیچ چشمداشتی مرا در ساختن ساز راهبر و رهنمون گشتند و مرا با آغوش باز پذیرفتند که تا عمر دارم خود را مدیون این مرد بزرگ و معلم اخلاق میدانم که خود ایشان دست پروده بزرگمرد هنر موسیقی ایران استاد ابوالحسن صبا می باشد.